تصاویر | جزئیات تازه عاشقانه سارا بهرامی در جنگل پرتغال | نشان بده، حرف نزن!
تاریخ انتشار: ۱۵ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۴۰۱۹۵
به گزارش همشهری آنلاین، فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» به کارگردانی آرمان خوانساریان و تهیهکنندگی رسول صدرعاملی از آثار کارگردانان فیلماولی حاضر در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر بود که این روزها در حال اکران در سینماهای کشور است.
مصطفی مستور نویسنده، پژوهشگر و مترجم در یادداشتی مشروح به بررسی ابعاد مختلف روایت در این فیلم سینمایی پرداخته و ویژگیهای مثبت اولین ساخته سینمایی آرمان خوانساریان را برشمرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
طرح داستان «جنگل پرتقال» به معنای فنی آن (plot) از لحاظ تکنیکال و فنی خوب است، در واقع منطق دارد و بهواسطه یک سببیت، داستان شکل میگیرد. ممکن است کسی بگوید این طرح خیلی قوی نیست و مفاهیم عمیقی در آن وجود ندارد. این موضوع ارتباطی به طرح ندارد.
ممکن است کسی بگوید این طرح خیلی قوی نیست و مفاهیم عمیقی در آن وجود ندارد. این موضوع ارتباطی به طرح ندارد. طرح سر جای خود قرار دارد و از نقطه A به نقطه Z میرسد
طرح سر جای خود قرار دارد و از نقطه A به نقطه Z میرسد؛ معلمی که سر کلاس درس است، موضوع مدرک پیش میآید و باید مدرک خود را برای محل کارش بیاورد، برای گرفتن آن به تنکابن میرود، مواجهه در تنکابن و دانشگاه با خانم مدیر گروه، همراه نداشتن کارت معافیت سربازی که کار را به روز بعد موکول میکند و مابقی داستان.
البته برخی از بخشهای داستان منطق کمتری دارد مانند دیدار شخصیت اصلی داستان با دانشجوی جوان در حیاط دانشگاه که با سرعت بسیاری این رابطه آنقدر قوی میشود که شب به مهمانی هم میرود.
در مجموع همانطور که گفتم طرح دارای منطق است، منطقی که میگویم در مقابل تصادف و شانس است. احتمال وقوع این رویدادها وجود دارد، بنابراین داستان منطق خوبی دارد. زمانی که ما این خط داستانی را داریم، نیازی نیست الزاماً اولین رویداد را در ابتدای داستان بیاوریم، برای مثال میتوان سومین رویداد را در ابتدای داستان استفاده کرد البته این رویدادها به شکل خطی هستند اما امکان جابهجایی آنها وجود دارد.
آغاز داستان؛ ۳۰ ثانیه ابتدایی اهمیت داردشروع داستان اهمیت زیادی دارد، وقتی میگویم شروع، مقصودم ۳۰ ثانیه یا حداکثر یک دقیقه آغاز فیلم است که میتوانست خیلی جذابتر باشد. اگر این طرح من بود از جاده شروع میکردم. آنجا که علی بهاریان در جاده در حال گوش کردن به موسیقی است. این بخش از فیلم بسیار زیبا و دلپذیر است.
فیلم میتوانست از اینجا به موضوع گرفتن مدرک فلاشبک بزند و سکانس کلاس درس و بچهها در فیلم اضافه است یا حداقل سکانس کلاس میتوانست خیلی کوتاه باشد. پایان «جنگل پرتقال» خیلی خوب و یک پایان سینمایی است. برداشتن سنگها از وسط جاده نمادی است از باز کردن مسیری ممنوعه که شخصیت اصلی فیلم برای خودش باز میکند. سینما تصویر است و این سکانس یک پایان تصویری بود.
دیالوگهای فیلم؛ نشان بده، حرف نزن!ماهیت سینما میگوید «به من نشان بده، حرف نزن»، در داستاننویسی هم همین است، اما این موضوع درباره فیلم به مراتب اهمیت بیشتری دارد. در فیلم به لحاظ کمی و کیفی حرف زیاد است. پیش از این هم گفتهام که اساساً در سینمای ما عنصری بهنام «دیالوگ» یا نداریم یا بینهایت ضعیف است.
ادعا میکنم ۹۵ درصد بهترین فیلمهای سینمای ما در دیالوگ نمره صفر دارند. یک مشکل عمده در دیالوگنویسی فیلم «جنگل پرتقال» هم اینکه شخصیتها بهلحاظ کمی زیاد حرف میزنند. ثانیهها و حتی دهم ثانیه در سینما مهم است. چرا باید در مورد موضوعی اینقدر حرف زده شود؟
من ادعا میکنم ۹۵ درصد بهترین فیلمهای سینمای ما در دیالوگ نمره صفر دارند. ۲ مشکل عمده در دیالوگنویسی فیلم «جنگل پرتقال» وجود دارد؛ اول اینکه شخصیتها بهلحاظ کمی زیاد حرف میزنند. ثانیهها و حتی دهم ثانیه در سینما مهم است. چرا باید در مورد موضوعی اینقدر حرف زده شود؟
در سکانس خداحافظی علی و مریم، ۲ شخصیت خیلی با هم حرف میزنند، چرا این سکانس را میگویم چون یکی از بهترین صحنههای فیلم است. ۲ اتفاق فوقالعاده را در این صحنه میبینیم؛ هدیه دادن صفحه ویگن به مریم و اینکه علی موهایش را زده است. این ۲ اتفاق بیننده را بهمعنای درست غافلگیر میکند اما زیادهگویی شخصیتها به این ۲ تصویر خوب آسیب زده است.
فیلم مینیمالیستی نیست. در کتابفروشی هم درباره پاترول زیادهگویی داریم. وقتی مفهوم و موضوعی را در سینما به مخاطب نشان دهیم گویی هزار کلمه گفتهایم.
این اتفاق در برخی دیگر از سکانسها هم دیده میشود مانند سکانس مکالمه مدیر مدرسه و علی بهاریان. در این صحنه ما حمایت مدیر از علی را «میبینیم» و نیازی نیست مدیر همین را به علی «بگوید». وقتی میگویم دیالوگها باید مینیمالیستی باشند لزوماً به معنای کم کردن تعداد کلمات نیست بلکه منظور فشرده و حذف کردن کلمات اضافی است. شخصیت میتواند دهها جمله بگوید اما دیالوگش مینیمالیستی باشد. چند خط حرف بزند. فکر میکنم اگر حجم دیالوگ در این فیلم به یک سوم هم میرسید نه فقط فیلم به لحاظ مفهومی آسیب نمیدید، بلکه قویتر هم میشد.
چند سکانس خاص؛ ماشینی که نماد مریم بودسکانسی که خانه مریم را نمایش میدهد و او از خانه خارج میشود، بسیار هوشمندانه بود. این صحنه بهعنوان پیچ محتوایی داستان خیلی خوب است. وقتی مریم برمیگردد یک مونولوگ تقریباً طولانی دارد که بسیار خوب است.
این همان نمونهای است که گفتم، دیالوگ طولانی اما فشرده و بدون اضافهگویی. یکی دیگر صحنههایی که برای من جذاب بود دیدن ماشین تصادفی مریم در باغ پرتقال است که البته جا داشت زمان آن یکی دو ثانیه کوتاهتر شود. این سکانس بسیار بهموقع و بهجا بود. انگار ماشین نماد شخصیت آسیبدیده مریم است.
بودن سکانس مهمانی شبانه هم در فیلم بهطور کلی خوب بود، هرچند بهتر بود منطق رفتن علی به آنجا قویتر باشد. آشنایی کوتاه علی با آن دانشجو برای اینکه شب به خانهاش برود توجیه داستانی محکمی ندارد اما کلیت وجود این بخش در فیلم به نظرم خوب و قابل قبول است.
محتوای داستان؛ تفکری که فربه نیستداستان این فیلم به لحاظ عمق و تفکری که قرار است به مخاطب منتقل کند خیلی فربه نیست. چرخش شخصیت مریم، اینکه همه چیز را میداند و دچار فراموشی نشده خیلی خوب است اما کافی نیست.
در سکانس خداحافظی، جایی که علی بغض میکند قشنگ است اما فیلم از این صحنهها که ما را با علی صمیمی کند، کم دارد. از بین شخصیتهای فرعی، دوست علی که ماهیفروش بود و مالک خانه اجارهای، بهرغم حضور کمشان صمیمی و دلنشین بودند و به اصطلاح خون داشتند
شخصیت علی بهاریان خیلی عمیق نیست. مدام در فیلم میشنویم او شخصیتی بسیار برجسته است اما بهواقع آن را درک نمیکنیم، بهعلاوه، شخصیتی دوستداشتنی نیست. او را خیلی درک نمیکنم.
در شخصیتپردازی، علی بهواسطه صریح بودنش خاص شده و این خوب است، ولی این خاص بودن نیاز به مکمل دارد و مکملش این است که دوستش داشته باشیم، در غیر این صورت بیننده همراه شخصیت نمیشود.
مثلاً در سکانس خداحافظی، جایی که علی بغض میکند قشنگ است اما فیلم از این صحنهها که ما را با علی صمیمی کند، کم دارد. از بین شخصیتهای فرعی، دوست علی که ماهیفروش بود و مالک خانه اجارهای، بهرغم حضور کمشان صمیمی و دلنشین بودند و به اصطلاح خون داشتند.
درباره فرآیند تحول شخصیتها هم تأثیرپذیری مریم با گرفتن صفحه ویگن، یا موهای زدهشده علی زیبا است، اما کافی نیستند. در این سکانس مریم باید کمی نرم میشد نه اینکه بخندد و ناگهان تغییر کند.
فیلمبرداری؛ جای خالی چند فیلترفیلمبرداری «جنگل پرتقال» در شمال با زمانی که داستان در تهران روایت میشود، تفاوتی ندارد. انتظار داشتم با چند فیلتر، فضای خفه، کمنور و غمانگیز آنجا تصویر شود تا هم حس شمال را بهتر منتقل کند و هم اشارهای به گذشته از دست رفته علی و مریم باشد.
چرا سینماگران دنبال تصویر دهه ۶۰ رفتند| وقتی خاطرات نوجوانی در سینما بازگو می شوند
کد خبر 804988 منبع: مهر برچسبها کارگردانان سینمای ایران خبر مهم بازیگران سینما و تلویزیون ایران سینمای ایران چهرههای مشهورمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: کارگردانان سینمای ایران خبر مهم بازیگران سینما و تلویزیون ایران سینمای ایران چهره های مشهور جنگل پرتقال شخصیت ها صحنه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۴۰۱۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خبری که تیر خلاص را به سارا و نیکای پایتخت زد
آفتابنیوز :
در حالی شنیدهها حاکی از آن است که فصل جدید «پایتخت» به کارگردانی سیروس مقدم با حضور بخشی از تیم بازیگران فصول قبلی به همراه بازیگرانی از مازندران، تا تابستان کلید خواهد خورد که سارا و نیکا فرقانی اصل بازیگران دوقلوی این سریال در فصل جدید حضور ندارند.
عدم حضور سارا و نیکا در فصل جدید پایتخت از این جهت قابل توجه است که گویا انتشار تصاویری از سبک زندگی این دو خواهر دوقلوی ساکن سوئد به مذاق برخی مدیران صداوسیما خوش نیامده و تصمیم به حذف آنها از فصل جدید پایتخت گرفتهاند.
برخی ادعاها در فضای مجازی از این حکایت دارد که شرط تولید فصل جدید پایتخت حذف سارا و نیکا فرقانی اصل بوده است. شایعهای که تا این لحظه واکنشی از سوی عوامل این سریال و یا حتی مدیران صداوسیما نسبت به آن نشان داده نشده است.
این شایعه زمانی به واقعیت نزدیکتر شد که پیام احمدینیا بازیگر، با انتشار فراخوان بازیگری برای سریال «پایتخت» در استوری صفحه شخصی اینستاگرام خود متذکر شدهاست که این سریال به دنبال، یک پیرمرد ۶۵ سال به بالا مازندرانی، پسر بچه ۷ ساله مازندرانی، دوقلوهای همسان خانم ۱۸ تا ۲۵ سال و یک خانم جوان ۲۵ تا ۳۵ سال میگردد.
احمدی نیا در رابطه با این استوری گفت: «به دلیل اینکه عضو صنف بودم از من خواسته شد تا این فراخوان را در فضای مجازی به اشتراک بگذارم و من این کار را انجام دادم و از جزییات خبری ندارم!»
اگرچه مراحل اولیه تولید این پروژه پیشتر آغاز شده، اما به دلیل مسائلی که بین مدیران سیما فیلم و تهیه کننده این سریال بود، حتی رایزنی ساخت فیلم سینمایی فصل هفتم «پایتخت» و اکران نوروزی آن صورت نگرفت و اکنون شاهد فراخوان ساخت فصل هفتم سریال آن هستیم.
پیشتر نیز سارا فرقانی در اینستاگرام خود نوشته بود: «به فضای مجازی توجه نکنید و بدانید که خودم اخبار درست را به شما میدهم، در حال حاضر با خبر شدم که ممکن است قصه پایتخت ده سال جلوتر رود و من و نیکا به اقتضای قصه ممکن است بزرگتر شده باشیم، اما هنوز هیچی صد در صد نیست.»
نکته جالب توجه این که برخی رسانهها از نمایش داده نشدن بازپخش فصل ششم این سریال نوشتند. در این خبر آمده بود شبکه «آی فیلم» که از سال گذشته پخش سریال «پایتخت» را شروع کرده بود و فصول مختلف این سریال را به نوبت روی آنتن میفرستاد، با پایان فصل پنجم ادامه پخش آن را متوقف خواهد کرد و به جای فصل ششم، سریال «پژمان» را روانه آنتن میکند.
باید دید کش و قوس ساخته شدن و نشدن «پایتخت» به کجا میانجامد؟!
منبع: سایت برترینها